یادی از گذشته

اون قدیم ندیما که یه بچه مدرسه ای بیشتر نبودم روزای بارونی را خیلی دوست داشتم 

همیشه این تصور را تجسم میکردم که یه روزی که درسم تمام شد(آخه خیال می کردم درس خوندن خیلی کار شاقی هست)و فکرم آزاد شد یه روز بارونی توی اتاق میشینم و به بارونهایی که از آسمون به زمین میباره نگاه  میکنم و لذت میبرم 

اوج تصویر سازی من زمانی بود که توی یه هوای سرد که بارون یا برف میاد توی اتاقم بشینم و چراغ علاءالدین را بزارم جلوم و دوتا پاهام را بزارم روی اون قسمتی که نفت میریزن و انگشتای پاهام را نزدیک کنم به بدنه چراغ و گرم بشم 

دستام را توی سینه جمع کنم و با زاویه دید ۴۵درجه به حیاط نگاه کنم 

حالا اون روز را که آرزوش داشتم را عملی کردم 

با ۲تا تفاوت 

۱- به جای اینکه پاهام را بزارم کنار بخاری لپ تاپ را گذاشتم روی یه میز تحریر و اون را گذاشتم روی پاهام 

۲-به جای اونکه توی خیالات و اوهام خودم غرق بشم سعی می کنم اونارا بنویسم تا برای همیشه یادگار بمونه 

خیلی وقت بود این آرزوی کودکی را فراموش کرده بودم و امروز وقتی بین دوتا نماز چشمم به حیاط افتاد اون ذهنیت برام تداعی شد و تصمیم گرفتم عملیش کنم

الان داره بارون میاد 

یه بارون قشنگ که هی تند میشه و کمی بعد کند 

اون روزا وقتی بارون میومد و چراغ با گرمای خودش یه گرمیی به اتاق میداد  

توی خیالاتم به آینده سفر می کردم 

به آینده ای که توش دیگه از درس و مشق خبری نبود 

از پاک کنی که صفحات کاغذ را سیاه می کرد و ماتم می گرفتم  

اون زمانی که سیاه شدن دفتر مشقم بزرگترین غم زندگیم بود 

اما حالا که یه کوچولو بزرگ شدم حسرت اون روزهایی را میخورم که کوچیک بوم 

واقعا نمی دونم ادم چطور جونوری هست بزرگ میشه  

دوست داره کوچیک بود 

کوچیک باشه 

دوست داره زود بزرگ بشه 

یادمه یه روز که خیلی بچه تر از الانم بودم (کلاس سوم ابتدایی)معلممون خواست که معنی اذان و اقامه را بپرسه 

خیلیا بلد نبودن 

اونم عصبانی شد و گفت همتون برای فردا ۵بار از روی اذان و اقامه و نماز بنویسید البته با معنیش 

و بیارید 

یادش بخیر 

وقتی اومدم خونه اول یه دل سیر گریه کردم و بعد انگار ماتم زده ها نشستم و شروع کردم به نوشتن یه خط مینوشتم و یه خط غصه میخوردم 

اون روزا خیال می کردم که اگه مشق هام را ننویسم انگار یه آدم کشتم 

تا شب نوشتم و از خستگی خوابم برد 

همه سختی نوشتنش یه ور و گذاشتن اعراب ها یه ور البته اونم با مداد قرمز 

خلاصه اون روزها هم ماه رمضون بود و موقع سحر با مامان و بابا بیدار شدم و شروع کردم به نوشتن تا ساعت ۷که میخواستم برم مدرسه 

تموم نشد اما یه ۲۰-۳۰تایی برگه را سیاه کردم  

وقتی رفتم مدرسه و خانوم حیدری گفت جریمه ها روی میز 

خیلی ها که ننوشته بودن و بعضی ها هم یه کم  

وقتی رسید به من گفت هرچی ورق می زد باز هم بود هی ورق زد و هی خطهام قورباغه ای تر میشد 

هیچ وقت یادم نمیره یه جمله ای گفت که خستگی همه نوشته های دیروزش از تنم بیرون رفت 

بهم گفت کسری جان من که تو را جریمه نکردم تو نمره اول کلاس من هستی تو لازم نبود بنویسی 

هر جا هست خدا خیرش بده 

خیلی منو دوست داشت 

از اون خانوم معلم های باکلاس بود که خیلی جذبه داشت 

بنده خدا بچه گیرش نمیومد  

خلاصه من و احسان و جمشید که رتبه اول تا سوم کلاس بودیم و چند تا از بچه های دیگه که جریمه ها را دست و پا شکسته نوشته بودیم فردا صبح سر صف تشویق شدیم و هر نفر یه بسته آدامس عسلی که خانوم معلم برامون خریده بود جایره گرفتیم

نظرات 8 + ارسال نظر
فاطمه 1391/02/03 ساعت 12:08

سلام. خوبید. من خیلی تنهام. به کمک احتیاج دارم.

منو نگاه که دل سپردم
عاشق نبودم عاشقت مردم
منو نگاه کن قدیس دردم
هر روز میخوام دورت بگردم
جرم منو دل از عشق این بود
دچارتم من همش همین بود[گل]

نگـــــــران نباش،" حــــال مـــن خـــــوب اســت " بــزرگ شـــده ام ...دیگر آنقــدر کــوچک نیستـم که در دلـــتنگی هـــایم گم شــوم! آمـوختــه ام،که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش" زندگیست "... آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای " نبــودنـت " تنگ نشـــود . . .راســــــتی، دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خــــــــوب یاد گـــرفتــه ام ... " حــــال مـــن خـــــــوب اســت " ...خــــــوبِ خــــوب
آآآآآآآآپپپپپپپمممممممم
[گل]

سادگی را دوست دارم چون با صداقت است هیچ دروغی درآن راه نداردمانندکودکی است که با چشمان معصوم اش به همه نگاه میکند وبا معصومیت اش هزاران حرف به دنیا میزند

زندگی کتابی است پرماجرا ، هیچگاه آنرا به خاطر یک ورقش دور مینداز

سلام آپم

واقعا چه خاطره ها که از گذشته ها نداریم
جالب بود

سلام
ممنون
مطلبتون قشنگ بود

سودا 1391/01/10 ساعت 13:27 http://sevda1992.blogfa.com

سلام چقد قشنگ بود.انقد قشنگ توصیف کردی کیف کردم ای ول منم کشوندی به اون دوران به هر حال میلینکمت .

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد