امام زمان و انتظار


یار من یوسف نیا اینجا کسی یعقوب نیست
لحظه ای چشمانشان از دوریت مرطوب نیست

ای گل زیبای من از غربتت اشکی نریز
نازنین اینجا خدا هم پیششان محبوب نیست

نوبهارم در فراقت هیچ کس محزون نشد
منجی انسانیت اینجا شرایط جور نیست

گرچه در هر جمعه ای زیبا دعایت می کنند
این دعاها بر زبان است جنسشان مرغوب نیست

مهربان، اینجا همه مرعوب دنیا گشته اند
طوق ها بر گردن است و، هیچکس منصور نیست

گر چه در هر صبح و شام، داد از تمنای ظهورت می زنند
این تمنا بر لبان است؛ قلبشان مشروب نیست

یادگار رحمت للعالمین! اینجا کسی از رحمتت چیزی نگفت
دائم از شمشیر و گردن صحبت است و،هیچکس مجدور نیست


ای گل نرگس، حضورت را کسی هشیار نیست
لحظه ای چشمانشان را شستشوی آب نیست

نظرات 8 + ارسال نظر
علی 1391/10/30 ساعت 17:34 http://baran773.blogfa.com/

سلام.شعر قشنگی بود..آرزوی موفقی دارم برات.به ما هم یه سر بزن.ممنون

پ 1391/09/17 ساعت 11:58

سلام عالی بود

زهرا سادات 1390/12/10 ساعت 19:21

من...

زمستان ...

و پتویی که هیچ گاه
گرمم نمی کند ...
...

من و من پیش می رویم ...

و خط کشی های ممتد خیابانی که سبقت در آن ممنوع است ... [گل]

زهرا سادات 1390/12/02 ساعت 18:15

سلام من دو وبلاگ زدم ولی نتوستم برای موتور جستجو ببرم..

یک غریبه می خواهم
بیاید بنشیند فقط سکوت کند
و من هـی حرف بزنم و بزنم و بزنم...
تا کمی کم شود این همه بار ...
بعد بلند شود و برود
انگار نه انگار

سلام آآآآآآآپپپپمممممممم بدو بیا

زهرا سادت 1390/11/30 ساعت 08:07

سلام خیلی قشنگ بود...

خیلی شعر قشنگی بود

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد