حرف هایم این روزها بوی کاه میدهد
بوی کاه نم داده
چه دروغگوی زیبایی ست دنیا
هرقدر به دنبالش دویدم جز سرابی ندیدم
حال خسته و ناتوان تکیه بر دیواری زده ام که در سایه سار آن خستگی را از تن بزدایم
اما حیف و صد حیف که آفتاب از لب دیوار سرک می کشد تا تن رنجورم را زیر پرتوهای سوزانش خسته تر کند
خدایا در این شهر غریبم
آشنایی کو؟
سلام بسیار زیبا بود