اگه می دونستم

سلام 

هر چی سعی کردم غمگین نشه اما فک کنم یه کوچولو غمگین شد 

هر چی وسطش خواستم از تلخی غمش کم کنم موفق نشدم 

ولی با این حال ببخشید اگه یه کم غمگینه اما به نظر خودم ارزشش را داره 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

تصور کنید الان کسری 80 سالشه

________________________                  _______________________

تمام استخون های تنم درد می کنه و یه رعشه خفیفی توی دستام هویدا شده

نمیتونم لیوان آب را بلند کنم دستام جون نداره

خدایا تشنه هستم و کسی نیست که یه ذره آب به من پیرمرد بده

به سختی خودم را کنار دیوار میکشم و به اون تکیه میدم و در خاطراتم غرق میشم

خاطراتی که گرد و غبار گذر زمان اون را کم رنگ کرده

یاد روز اول مدرسه افتادم یاد اون روزی که وقتی مادرم منو توی مدرسه رها کرد و رفت

اون موقع هم احساس همین الان را داشتم تنهای تنها

اون موقع اشکی برای ریختن داشتم اما الان دیگه اشکی هم توی چشمام نیست که پای غربت خودم بریزم

از وقتی همسرم رحمت خدا رفت همه بچه ها هم کم کم زن گرفتندو رفتند

ومن پیرمرد را توی این خونه رها کردند به امان خدا

دیشب که خوابیده بودم حالم خوب بود 

 اما امروز صبح که از خواب بیدار شدم دستام می لرزه

دیگه همینه

پیری

آره می گفتم براتون اون روز اول مدرسه بعد از رفتن مادرم خیلی گریه کردم

اما حالا که فکر می کنم کاش به جای اون روزی که گریه می کردم یه خنده مستانه سر می دادم

تا همه بدونند که بزرگترین غمم اینه که ساعتی مادرم مرا رها کرده

اگه بر می گشتم به اون دوران!!!!

یاد اون روز افتادم که موقع دیکته نوشتن هم کلاسیم محکم زد توی کمرم

نوک مدادم شکست و زدم زیر گریه

انگار غم عالم را ریختن توی دلم

انگار همه سرمایه زندگیم را بر باد رفته می دیدم

اگه بر می گشتم به اون دوران  

با یه لبخند به اون میفهموندم که کارت اشتباه هست

(قابل توجه تمام عاشقای محترم)

یاد اون روز افتادم وقتی محبوبم نیم ساعت مرا سر قرار کاشت

وقتی اومد بهش اخم کردم و خنده روی لب های نازش خشک شد

اگه بر می گشتم به اون دوران

دستاش را توی دست میگرفتم و اونقدر میچرخیدیم تا دنیا هم بچره و روی قشنگش قسمت ما بشه

هر کی هم هر چی می خواست بگه

مگه من برای مردم داشتم زندگی می کردم

(چون اینجا مخاطب بیشتر داره بیشتر مینویسم)

یاد اون روزی در ذهنم تداعی شد که نگارم بهم گفت بریم سینما(با سینما رفتن مشکل داشتم<< شما یادتون نمیاد حول و حوش سال های 1390 را می گم >>چون مردم اون دوران خیال می کردن وقتی یه پسر و دختر میرن سینما.....بله دیگه)

به جای اخم کردن دوتا بلیطی که از قبل گرفته بودم را بهش نشون میدادم تا اونم مثل من از قشنگی دنیا لذت ببره

یاد اون روزی توی ذهنم نقش بست که عزیزم قهر کرده بود

نه اون زنگ میزد نه من 

هر دومون لجباز

اگه می دونستم دوره خوشی اینقدر زود می گذره

خودم گوشی را بر می داشتم و بهش زنگ میزدم

بزار بگه زنگ زدی منت کشی؟

یاد اون روزی افتادم که دست توی دست همدیگه داشتیم توی خیابون راه می رفتیم و برگ های زرد پائیزی روی زمین را میشمردیم

اگه می دونستم زندگی اینقدر زود می گذره بهش می گفتم برگردیم و دوباره بشماریم آخه من قاطی کردم

یاد اون روزی افتادم که وقتی پرستار بچه ام را به دستم داد

به جای اشک شوق اشک غم توی چشمام نشست

تنها به این دلیل که بیکار شده بودم

اگه بر می گشتم به اون دوران

اونقدر خدا را شکر می کردم که......

یاد اون روزی توی ذهنم زنده شد که از سر کار اومدم خونه

همسرم کلافه بچه را بهم داد و گفت بگیر این بچتو دیونم کرد از بس گریه کرد

منم عصبانی داد زدم خرد و خسته اومدم این فسقلی را دادی دست من که اعصاب نداشتم را به گند بکشه

اگه بر می گشتم به اون دوران

دستای همسرم را می گرفتم و یه بوسه ناز پشت دستش می کاشتم تا بدونه که می دونم چقدر زحمت میکشه

و اونقدر بچه ام را بالا و پائین می انداختم تا به جای گریه خنده شادی سر کنه

یاد اون روز در ذهنم مجسم شد که دختر کوچولوی 3ساله ام اونقدر اذیت کرد تا دعواش کردم

و اشک جای لبخند کودکانه اش را گرفت

اگه می دونستم دنیا اینجوری هست و چه سخت بکیری و چه ساده میگذره اونقدر باهاش بازی می کردم تا خوابش ببره

اگه میدونستم یه روز دیگه همسرم پیشم نیست و به آسمون ها میره

به جای داد زدن سر سفره غذا

میگفتم عزیزم دست گلت درد نکنه بابت این غذای خوشمزت فقط یه کم ،کم نمکه

اون نمک را بهم میدی؟

اگه می دونستم یه روز مثل الان تنها می شم وقتی از سر کار بر می گشتم همه بچه ها را دور خودم جمع می کردم و اونقدر با هم بازی می کردیم که از خستگی هرکی یه گوشه خونه غش کنه

با صدای کیمیا به این دنیا اومدم که گفت داداشی داری گریه می کنی؟

اومدم داد بزنم چرا بدون اجازه اومدی توی اتاقم

که یادم اومد که همین الان داشتم به خودم میگفتم اگه بر می گشتم به اون دوران

برگشتم بهش گفتم نه عزیزم یه غمی توی دلم بود که اشک شد و از چشمام جاری شد

(ستاد مبارزه با فتنه پ ن پ)

انگار دنیا را بهم داده بودند وقتی دیدم جایی برای جبران هست

نظرات 74 + ارسال نظر
زهرا سادات 1390/08/25 ساعت 10:03

سلام اقا کسری بله سید هستم...

زهراسادات 1390/08/24 ساعت 22:10

سلام اقا کسری نه فامیلم نیست اسم خودمه ممنون از لطفی که دارید.

سلام زهرا سادات عزیز
زهرا سادات سیده هستی؟

زهراسادات 1390/08/23 ساعت 17:01

سلام اقا کسری شما لطف دارید ولی ببخشید من وبلاگ ندارم.راستی این داستان دنیای دنیا خیلی زیباست.

سلام زهرا سادات عزیز
نمی تونم بازم نگم
چه اسم قشنگی داری
چشمای شما قشنگ میبینه
راستی سادات فامیل شماست
یا زهرا سادات اسمتونه
این عید را هم بهتون تبریک میگم

زهراسادات 1390/08/22 ساعت 18:25

سلام اقا کسری نوشته هاتون خیلی قشنگ بود تمام نوشته هاتون رو خواندم عالی....

ممنونم زهرا سادات عزیز
چه اسم وفامیل قشنگی
خیلی دوست دارم آدرس وبلاگت را هم برام بزاری

داش علی 1390/08/21 ساعت 02:17 http://hodjkin.blogfa.com

سلام.
کاش خادم کفتراش بودم
خوش به حال دلت که غم سپاری داره
در جوار باران برای همه سرطانیها و من هم دعا کن.
سر بزن.
یا علی مدد

سلام
ایشالا دل هممون آسمونی بشه
به امید اون روز

سحر 1390/08/20 ساعت 20:49 http://www.worstboys.blogfa.com

آپم´´´´´´´´´´´,;****,´´´´
´´´´´´´´´´´´,*¨¨,“¨¨*,´´´
´´´´´´´´´´´,**¨¨¨@“;“;;-…
´´´´´´´´´-,¨**¨¨¨¨“)““-““““
´´´´´´´´//,***¨¨¨¨*
´´´´´´´(,(**/*“¨““¨¨*
´´´´´´((,*/*;);*)¨¨¨¨*
´´´´´((,**)*/**/¨¨¨”¨*
´´´´,(,****.:)*¨¨¨¨¨¨*
´´´((,*****)¨¨¨¨¨¨¨*
´´,(,***/*)¨*¨¨¨¨,¨*
´´,***/*)¨*¨¨,¨*
´)*/*)*)*¨¨*
/**)**¨¨“\\)\\)
*/*¨¨¨¨,...)!))!).....,(
“,¨¨¨¨_)--“--“------/_.
این پرنده اومده شمارو به وبلاگم دعوت کنه

سلام سحر جان
میگم من دو روزه وقت نکردم بیام اینجا
این پرنده هه رو آب و دونه دادی؟

سلام کسری جونم.خوبی عزیزم...تو این اپم عکسای کسری رو گذاشتم دوست داشتی بیا پیشم وکسری منو ببین عزیزم......

سلام مری جون
اومدم و دیدم
چه ناز بود
عین من

نه آبی دریا در چشمانش نشسته ...
نه سیاهی شب ...

معشوق من
یک آدم معمولیست ...
با یک جفت چشم معمولی
و من دوستش دارم ...

جدا
حسودیم شد

دنیا شبیه توست، وقتی ماه باشی؛

مثل گل تردید در ناباوری هات

دنیا شبیه توست؛ وقتی ماه باشی

حتی خدا دل می دهد بر دلبری هات

مسی عزیزم

سجاد 1390/08/20 ساعت 17:48 http://www.bivafaa.blogfa.com

سلاااااااااام آخر هفته بخیر[گل]
آپم عزیز جون منتظر حظور گرمت[قلب]

سلام سجاد جان
اومدم
ولی وقت نشد بخونم
چشم میام می خونم

سلام کسری عزیز
خوبین؟؟
ظهر آدینه تون به شادی
ممنونم از حضورتون و کامنت شعر زیباتون آخرین پست رو خوندم خیلی قشنگ دوران پیری رو به قلم کشیدین
نصورات ذهنی جالبی دارین امیدوارم که همیشه تو زندگیتون شاد باشین و غم در دلتون جایی نداشته باشه
بازم منتظر حضور پرمهرتون هستم خوشحال میشم

سلام دوست خودم
خوشحالم که یه سری به من زدی
بازم اینورا بیا
چشم بازم میام

مهسا 1390/08/20 ساعت 14:42 http://mahsa2mp.blogfa.com

سلام کسری عزیز
آدینه ی پاییزت گرم ازآرامش
بروعامو جق جقی چی چیه؟

سلام دوس گلم
خوبی
کاکو از ای کفشوی جق جقیا هست که بچا می کنن پاشونا
هی را میرن هی میگه ویق ویق
اونا رو می گما

نادیا 1390/08/20 ساعت 14:17 http://nadia1986.blogfa.com

نوشته ات خیلی زیبا بود .
کلی هم درس توش بود البته نه واسه کسایی که فقط بخونند واسه کسایی که هم بخونند هم بفهمند.

ممنونم
ایشالا مرد عمل باشیم

عمر تلاش و حاصلم را بردند

یک باغ بهار پر گلم را بردند

از دار و ندار من فقط یک دل بود

ای وای دلم دلم دلم را بردند

سلام اقا کسری خودمون چطوره؟خوبی گلم؟

سلام مری جون
کسری خودتو میگی یا من کسری؟
من که عالیم
خدا را شکر
شما چطورید؟

masi 1390/08/20 ساعت 01:40 http://eshghbihode90.blogfa.com/

 آپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم گلم
۩زودی بیــــــــــــــــــــــــــــــا۩
☺ منتظرتـــــــــــــــــــــم☺

سلام
اومدم و سلام کردم
ولی راستش نخوندم
سر فرصت میام و میخونم
باشه؟

پرستو 1390/08/20 ساعت 00:13 http://www.pklove.blogfa.com

سلام ممنون به وبلاگ من سر زدی... بسیار زیبا بود... بازم بیا پیشم...

سلام
چشم
امروز اومدم و سلام کردم
بازم میام
تو هم بیایا

masi 1390/08/20 ساعت 00:07 http://eshghbihode90.blogfa.com/

سلام
شما در جواب واسم نوشته بودی (نگرفتم)
منم واستون نوشتم که بی خیال نمیخاد بگیری

سلام
حالا گرفتم که چی رو نگرفتم
میگیرم حالا اگه بگی چی رو نگرفته بودما

کمی شاعر شو و یک شب مرا شکل غزل بنویس
اگر چه وصل ممکن نیست ولی تو محتمل بنویس

کجا هستی؟ کجا هستم؟ کجا جامانده ایم از هم؟
برای چند مجهولم فقط یک راه حل بنویس

اگر لیلی، دل ِ خود را به صحرا می زند هر شب
تو از مجنونی ِ لیلا فقط ضرب المثل بنویس

از این آوار ِ اشعارم، من ِ گم را تو پیدا کن
و بعد از آن تو نامم را به روی هر گسل بنویس

گناهش پای من صوفی !!!! فقط یک بار کافر شو
بیا برموم بی رنگ لبم طعم عسل بنویس

اوووووا
چقدر خواسته
از کجا شروع کنم؟

مرسی اومدی
نه بابا اینشالا دوروز دیگه اپم
اپ شم خبرت میکنم

یعنی امروز که شنبه هست دیگه
درسته؟
منتظرم

هر کجا لرزیدــے ، از سفر ترسیدــے ، تو بگو، از ته دل من خدا را دارم...و کســے می گوید... سر خود بالا کن... به بلندا بنگر... به بلندا ــے عظیم... به افق ها ــے پر از نور امید... و خودت خواه ــے دید... و خودت خواه ــے یافت... خانه ــے دوست کجاست... خانه دوست در آن عرش خداست... خانه ــے دوست در آن قلب پر از نور خداست... و فقط دوست ، خداست...

چقدر قشنگ بود
اما اون قلب پر از نور خدا کجاست؟

سلام کسری جون
ببخش بابت تاخیرم
متاسفانه قسمتای قبلی رو وقت نکردم بخونم اما این قسمتو خوندم
قشنگ نوشتی ...
تو جوونی نوشتن از پیری و بعدش یادآوری خاطرات جوونی...
خیلی قشنگ نوشتی...
و البته شاید کمی غمگین...
بیا پیشم... منتظرتم

خواهش می کنم باران جان
اومدم یه سلام کردم
چشم سر فرصت میام همه نوشته هات را میخونم

وفاداری را از گل بیاموز که برهر شاخه که روید، برهمان نیز بمیرد
کاش همیشه یجوری رفتار میکردم که کلمه ی کاش رو به زبون نمی اوردیم وحسرت گذشته رو نمیخوردیم

کاشکی میشد
اما حیف که نمیشه
حسرت توی وجود آدم ها هست

سلام حتما میگی چقدر ساچلین بیوفاست اصلا پیداش نیست اره
نت نداشتم بخدا
چقدر اپ جدید داری و من نخوندم یکی یکی میخونمشون
راستی من اپم
مهربونی منو میبخشی مگه نه

نبخشم چکار کنم
الان میام

سلام یه پست جدید زدم بیای خوشحالم میکنی منتظرم....[گل]

سلام اومدم
دیدم بساط غیبتتون هم که ماشالا به راهه

مهسا 1390/08/19 ساعت 14:57 http://mahsa2mp.blogfa.com

مرسی باباجونوم میگماااااپس کی میسونی؟
شیرازی بودااا

داری کم کم راه میفتیا
برم برات یه جفت کفش جق جقی قشنگی بوسونم

دستم را بیگر.....
بدون تو همه ی دنیا را هم که داشته باشم....
تهــــــی دستم!!

ما که خراب رفیقیم
بده من دستتو

مهسا 1390/08/19 ساعت 12:23 http://mahsa2mp.blogfa.com

سلام کسری عزیز
قرارشد ۵۰۰تومنو تو بسدی(درست گفتم؟) ازدستش!


نخیر
بسونی یا بوسونی
نه بسدی

سلام کسری جون من که میام تو پیدات نیست حالا درسته میخوای زن بگیری دیگه نباید دوستات رو فراموش کنی که ....
من لااقل سر میزنم...سرت کنده نمیشده...همیشه هم دست پیش میگیری که پس نیفتی...حالا که اینطوره ایشالا به حق امام زمان که الهی آمین...

سلام
الهی آمین که الهی آمین
محسن تو وبلاگت می گی کسری را زن دادم
اینجا می گی که....
بگذریم

کاش در کودکی میماندیم...تا به جای دلهایمان...
سر زانوهایمان زخمی میشد....

بابا بزرگ
بابا پیرمرد
بابا مرید
بابا بزرگتر
بابا دل زخمی
یه دست هم روی سر ما بکش

lover tanha 1390/08/19 ساعت 08:07 http://9266.blogfa.com

مطمئن باش هیچ وقت اینکارو نمیکنیم تازه از الان داریم دعا میکنیم که زود تر اون روز بیاد و ما از دست شما راحت شیم ... در ضمن اگه دختر بده چرا شما ها ده تا ده تا زن میگیرین ها ... برا داداش محمد جوادم نوشتم برا توهم می نویسم ... از قدیم الایام گفتن :
گر نباشن پسران دنیا گلستان می شود .

والا من یکیش هم ندارم

masi 1390/08/19 ساعت 01:02 http://eshghbihode90.blogfa.com/

هیچی بیخیال نمیخاد بگیری
______________________________________
میگن عاشقا عشقشون رو
زیبا می بینن.
این دفعه که دیدمت
خیلی زیبا شده بودی.
نمی دونم
تو هر دفعه داری زیباتر میشی
یا من عاشقتر؟

سلام
نمی خواد بگیرم؟
چی رو؟

بیا زیر باران بیا جان بگیریم
کمی بوی نم بوی انسان بگیریم
نفس هایمان کاش در هم بریزد
و ما از نفس های هم جان بگیریم
بیا حس برفی و یخ بستگی را
شبی از فضای زمستان بگیریم
خدا مانده پشت علف های سهراب
بیا از خدا قول باران بگیریم
بیا وحشت ضربه های تبر را
شبی از تبار درختان بگیریم
سرآغاز اگر چه قشنگ و عمیق است
مبادا غریبانه پایان بگیریم

مبادا قریبانه پایان بگیریم!!!!!!

از غم ننوشتیم که...
تو غمگین خوندی...
نه ضایع نمیشی بیا

من اگه بیام میشم غرور ماه
اون پستم را بخون

مهسا 1390/08/18 ساعت 21:05 http://mahsa2mp.blogfa.com

ممنون ازمحبتت!به این میگن دوست بامعرفت .جدی جدی انگارزحمت پست جدید باشماشداااا
خیلی شعرقشنگی بود ولی بیشتر دوست دارم وقتی با نوشته های خودم آپ نمی کنم یه مطلب فلسفی قصاروعامه پسند بزارم ،خیلیم گشتم ولی مطلب خاصی پیدانکردم .کسری جان بازم ممنون ازمحبت بی دریغت

سلام
تو که هنوز این 500تومنی را از دست این بچه نسدی(نگرفتی)

یکـــــــ حبه قنــــــد ،
درفنجـــان قهـــوه ی تلخـــــــ ..
شیرین نمیشـــود ..
دو حبه قنــــد ،
در فنجـــــان قهــــــوه ی تلخـــــــــ ..
شیرین نمیشــــود ..
سه حبـــه ، چهار ، پنج ..
.
.
اصلاً تو بگــو یک دنیـــــــــا قنـــد ،
در این دنیای تلخــــــــ ،
نه ..
اگـــر تــو نباشــــی فالِ این زندگــــــــــی ،
شیرین نمیشـــــود ...

د نه د
چند روزه کرکره غم را کشیدم پائین
منتظر یه سوژه توپم
قصه هم تعطیل کردم
چون هم دنیا غم داشت هم بابای دنیا
تو فکر یه قصه توپ شادم

بهار 1390/08/18 ساعت 19:23 http://www.aziizom.blogfa.com

گفتی نمی خواهی که دریا را بلد باشی
اما تو باید خانه ی ما را بلد باشی
یک روز شاید در تب توفان بپیچندت
آن روز باید ! راه صحرا را بلد باشی
بندر همیشه لهجه اش گرم و صمیمی نیست
باید سکوت سرد سرما را بلد باشی
یعنی که بعد از آنهمه دلدادگی باید
نامهربانی های دنیا را بلد باشی
شاید خودت را خواستی یک روز برگردی
باید مسیر کودکی ها را بلد باشی
یعنی بدانی " مرد در باران " کجا می رفت
یا لااقل تا " آب - بابا " را بلد باشی
حتی اگر آیینه باشی، پیش این مردم
باید زبان تند حاشا را بلد باشی
وقتی که حتی از دل و جان دوستش داری
باید هزار آیا و اما را بلد باشی
من ساده ام نه؟ ساده یعنی چه؟... نمی دانم
اما تو باید سادگی ها را بلد باشی
یعنی ببینی و نبینی!...بشنوی اما...
یعنی... زبان اهل دنیا را بلد باشی
چشمان تو جایی است بین خواب و بیداری
باید تو مرز خواب و روًیا را بلد باشی
بانوی شرجی! خوب من! خاتون بی خلخال!
باید زبان حال دریا را بلد باشی
شیراز رنگ خیس چشمت را نمی فهمد
ای کاش رسم این طرف ها را بلد باشی
دیروز- یادت هست- از امروز می گفتم
امروز می گویم که فردا را بلد باشی

بهار خانم کو گوش شنوا؟

باران 1390/08/18 ساعت 18:57 http://mibini.blogfa.com

سلام کسر جان خوبی؟

باورکن هر کار بکنیم بازه غصه گذشته رو میخورم مگه همین الان غصه نمی خوریم کودکی و بچگیمون چه زود گذشت.
تا یه جا عکس کوکب خانم و سیب سینی رو می بینیم آه میکشیم و....تا بوده همین بوده.
[:S01052:]

سلام
عالیم

الان امیدی به آینده داریم
اما وقتی که همه امیدها نابود شد چی
80 سالگی
ای که دستت می رسد کاری بکن
پیش لز ان کز تو نیاید هیچ کار
از من گفتن
از خودم نشنیدن

سلام شما با افتخار لینک شدید
بازم به من سر بزن

ممنون
چشم

امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشکن قرق را ماه من !
بیرون بیا امشب ...

خورشید رفتتش
نیام ضایع بشم؟

کسی که بهشت را بر زمین نیافته است
آن را در آسمان نیز نخواهد یافت
خانه ی خدا نزدیک ماست
و تنها اثاث آن ، عشق است….

من اثاثش را دارم خونش را ندارم چکار کنم؟

مهسا 1390/08/18 ساعت 17:12 http://mahsa2mp.blogfa.com

زندگی ارزش دویدن دارد حتی باکفش های پاره!

احسنت بر آن شیری که تو را خورد
چقدر پر انرژی
بلند تر بگو تا همه بشنوند

مهسا 1390/08/18 ساعت 17:11 http://mahsa2mp.blogfa.com

چه قدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدنها که به این مردم آسایش و خوشبختی بخشیده است

خیلی وقتا بی خبری خوش خبری هست

مهسا 1390/08/18 ساعت 17:10 http://mahsa2mp.blogfa.com

سلام کسری جان
جدی؟! اگه داری یه پست بزار

ایده میدم نوشتنش با خودت
بنویس از یه شبی که سکوت همه جا را ورداشته
با صدیی از خواب بلند میشی و صدای یه دوره گرد را میشنوی که برای دل خودش داره میخونه

غربت آن نیست که تنها باشی

فارغ از فتنه ی فردا باشی

غربت آن است که چون قطره ی آب

در پی دریا باشی

غربت آن است که مثل

من و دل

در میان همه کس

یکه و تنها باشی

قول؟
قرار بود کسی اینجا از غم ننویسه

مینویسم باران
تاکه ازشوق نوشتنهایم
نبض بیدارگل سرخ به پرواز آید
وقناری بال دربال هوا بگشاید
مینویسم از عشق
تا افق پربکشد از نفس پنجره ها
مینویسم مهتاب
تاشب ازشوق وصالش به تمنای نگاه اسمان در آید!
مینویسم
مینویسم باتوخواهم ماندتا لحظه پرواز

خوب بود؟؟؟؟؟؟

عالی بود

مینوسم گل سرخ تا که لبخند تو تداعی بشود
مینویسم از شب تا که گیسوی پریشان تو پیدا بشود
مینویسم با هم تا که یاد تو فراموش نشود

lover tanha 1390/08/18 ساعت 15:45 http://9266.blogfa.com

داداشی بدو بیا کلمون داره شروع میشه ...

آبجی اومدم اما احتمال بی احترامی خیلی هستا مواظب باش

کیستی که من

این گونه

به اعتماد

نام خود را

با تو می گویم،

کلید خانه ام را

در دستت می گذارم،

نان شادیهایم را

با تو قسمت می کنم،

به کنارت می نشینم و بر زانوی تو

این چنین آرام

به خواب می روم؟

کیستی که من

این گونه به جد

در دیار رویاهای خویش

با تو درنگ می کنم؟

عشق

خدایا
نمیگویم دستم را بگیر
عمریست گرفته ای
مبادا رها کنی



سلام خییییییییییییلی قشنگ پیرمرد عاشق
موفق باشی

مبادا رها کنی ی ی ی
خواهش

دعات ناز بود مرسی

قابل نداشته بید
وشه ۱۰۰تومن

اینجا در من دارد


اتفاقهای بدی میافتد!!


اینجا در من چیزهایی دارد عوض میشود!! . . .


من بیدی شده ام


که با هر بادی دارد میلرزد...

دستم بگیر کز غم ایام خسته ام
نازم بکش که عاشقم و دل شکسته ام

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد