دنیای دنیا - 3

دنیا خم شد روی کتاب و شروع کرد به نوشتن با هر حرفی که مینوشت بلند اون را میگفت بــــــــــــــــــــ ا بـــــــــــا  آبــــــــ داد

داشتم نگاش میکردم ، توی عالم خودش غرق بود و من انگار کوه غمی توی دلم ریخته باشند.

از دنیای آدما دلم گرفت بود کاشکی میتونستم یه کاری کنم ،یه کاری کنم که غم و غصه همه آدما تموم بشه

از بس غم و غصه مردم را خوردم شدم عین مرغ غم خوار، آروم داشتم با خودم حرف میزدم که دنیا سرش را از روی کتاب بلند کرد و با خنده نگام کرد  

خوشحالی توی چشماش موج میزد

انگار سرداری فاتح که بعد از یه جنگ  نفس گیر پیروز بر می گرده به آغوش وطنش

یه لبخند تلخ بهش زدم که ندونه چه آشوبی در دلم برپا شده

با صدایی که غم و غصه از اون می بارید

گفتم: بابا نان داد

تا دنیا شروع به نوشتن کرد من هم توی دنیای خودم غرق شدم

توی دنیایی که هیشکی به هیشکی رحم نمیکنه

همه برای اینکه بتونند دنیای بهتری بسازند دنیای دیگران را خراب می کنند

برای ساختن کاخشون ، کوخ های آدما را ویران می کنند

دلم میخواست داد بزنم تا همه بدونند چه حالی دارم

حسابی کلافه بودم انگار یه  انبار باروت که منتظر یه جرقه باشه

همین موقع یه ماشین مدل بالا که صدای پخش ماشینش را تا آخر باز کرده بود از جلومون رد شد

 چهارتا پسر توی ماشین ، با دیدن دخترای توی پارک یه هوی بلند کشیدن و زدند زیر خنده

دیگه کفری شده بودم یکی توی ناز و نعمت

یکی گوشه خیابون

دیدم باز هم دنیا داره نگام میکنه

یه لبخند کوچیکی کنار لبش بود

برای اینکه افکارم را پاره نکنه

 گفتم بنویس :آن مرد آمد ،آن مرد با اسب آمد

یه لحظه نگام کرد انگار هضم دوتا جمله براش سخت بود

ولی هیچی نگفت و شروع به صدا کشیدن و نوشتن کرد

این جمله بغضی که توی گلوم بود را شکوند

و قطره اشکی آروم از گوشه چشمام سرازیر شد

گر چه قشنگ بود اما دروغ بود

یه دروغ شیرین

آن مرد آمد

مردی که بیشتر از هزار سال هست که منتظریم تا بیاد

اون گیر 313تا یار هست

هزار سال گذشته اما 313 تا مرد پیدا نشده

وای که چقدر مرد شدن سخته

دنیا همونطور که سرش پائین بود گفت آن مرد با اسب آمد؟

گفتم آره عزیزم بنویس

یه لبخندی زدم و پیش خودم گفتم

" آن مرد با اسب خواهد آمد

 با بیرقی در دست

 و عبایی بر دوش

سوار بر اسب

و نگین سلیمانی در کف

او خواهد آمد

 با عصای موسایی خود که سحر ساحران را در هم بشکند و کاخ تزویر را از پی خراب کند

بت و بت ساز را در هم بکوبد و گدای در خاک را به افلاک رساند

آری باید نوشت آن مرد خواهد آمد

آن مرد با اسب خواهد آمد"

چنان خونم به جوش اومده بود که توی تمام تنم گرماش را حس می کردم

یکدفعه دنیا سرش را ازروی کتاب بلند کرد و گفت عمو جون

گفتم جانم عزیزم

گفت عمو جون زندان چطور جاییه

گفتم برای چی میپرسی گلم

گفت آخه بابام اونجاس

ماتم برد برای چند لحظه قدرت تکلم را از دست دادم و مات و مبهوت بهش نگاه کردم

گفتم عزیزم پس تو با کی زندگی می کنی

گفت با مادر بزرگ پیرم

دیگه نمیتونستم بمونم

گفتم دفترت را بده به من قشنگم ببینم چکار کردی

با خنده دفترش را داد بهم و سرش را انداخت پائین

منم یه نمره بیست قشنگ توی دفترش نوشتم

انگار یه کوهی از روی دوشش یرداشته باشند

یه دست نوازشی روی سرش کشیدم و گفتم عزیزم میخوای برسونمت خونتون

گفت نه ممنون داداشم میاد دنبالم

با یه لبخند ازش خداحافظی کردم

و قدم زنان از دنیا دور شدم 

 

ادامه دارد

نظرات 17 + ارسال نظر

سلام دوست عزیز

اینجا خیلی بی آلایشه

تبریک می گم بهتون

راستی لینک شدین

موفق باشین

ممنونم که بهم سر زدی
چه وبلاگ قشنگی داری
معلومه خیلی براش وقت گذاشتی
منم شما را با اسم وبلاگتون لینک کردم

سلام مرسی که بهم لطف داری
اولا نظرت واسم مهترمه ثانیا
1-همه این سالی که رفت با جمله قبلش در ارتباطه منظورم کلی هست....منظور خودمون هستیم یعنی همه آدما
2-شعر بخونم برایت نه شعری بخوانم برایت...پس نیازی به کاما نداره بعد یه یا اومده پس نیاز نداره..
3-زمان به گذشته بر میگرده پس باید بنویسم کردم
4-آره دیگه تو بهار مرده دیگه (حکم به کوتاهی امسال...خلاصه اش کردی در 9 روز)یعنی 9فروردین تو فصل بهار پس جاش بهار هست یا سبز...
ولی مرسی که ازم توضیح میخوای

سلام محسن
کاما را نگفتم اونجا بزار کلی گفتم
خیلی فکرم مشغول قصه شده
تو چکار کردی
چیز دیگه ای هم نوشتی؟

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده
اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده
تنها مدارا میکنیم دنیا عجب جایی شده

سلام کسری.
خیلی دوست دارم کمک کنم و وارد داستان دنیا بشم ولی شرمنده.میدونی که امتحان دارم و زیاد نمیتونم بیام نت.نمیخوام کاری رو شروع کنم و آخرش به خاطر درسام انصراف بدم و ناراحتی و مشکلی پیش بیاد.ببخشید...
موفق باشید

سلام دوست خوبم ممنون که اومدی همین برای من کافیه
شده من یه جا برم و این کلاغ قصه ما قبل از من اونجا نرقته باشه؟

مهسا 1390/08/05 ساعت 15:09 http://mahsa2mp.blogfa.com/

سلام کسری جان
باورکن باوجود این همه درس وخطاهای بلگفا سخت ترین کاری که میشه این روزا انجام داد همین پست گذاشتن،امیدوارم بخشیده شم
روزت بی نظیــر

ممنونم مهسا جان
شما لطف دارید
دریا دست گلت درد نکنه عالی بود
همین خوبه
خب شما توی یه سکانس دیگه کار کن که میخوای جیک و پیک زندگی دنیا را متوجه بشی
آفرین عالی بود
ممنونم که کمکم می کنی

معلم با صدای بــــــــــر پای یکی از بچه های شیطون وارد کلاس شد کیفشو روی میز گذاشت و با سلامی به بچه ها نگاه کرد انگار میخواست مطمئن بشه همه اومدن طبق عادت معیم ها شروع به قدم زدن کرد تا بجه ها حرفاشونو بگن از کنار دنیا که رد میشد با لحنی آرام پرسید خوبی دنیا؟
دنیا این محبت های بی منت رو دوست داشت معلم از لبخنری که روی صورت دنیا نشونده بود خوشحال شد دست زد به پشت دنیا و رد شد. از ته کلاس که برمیگشت قلبش از این همه فاصله گرفت لباسهای کهنه دنیا فضای کلاس رو دلگیر میکرد.معلم با صدایی بلند گفت دهتر مشفها روی میز میخواست مشقها رو ببینه به میز دنیا که رسید خم شد روی دفتر دنیا دفترش انگار دنیای بود که هر کس یه خطی نوشته و پاک کرده اما جای نوشته ها هنوز مانده بود.معلم بدون هیچ پرسشی نوشت آفرین دخترم.
چشمهای معلک دفتر بچه ها رو میدید اما همه فکرش مونده بود تو همون رفتر کهنه دنیا باید بفهمم این بچه چرا اینقدر عذاب میکشه چرا اینقدر رنجور و خسته ست.
زنگ خورد و همه بچه ها با شور استیاقی زیاد به طرف حیاط رفتند غیر از دنیا که هیچ دوستی نداشت معلم با صدای بلند گفت : دنیا تو بمون کارت دارم...
دنیا رو نشوند روی صندلی و خودش رو پاهاش نشست مثل زانو زدن. با یه دست دست دنیا رو گرفت و با دست دیگه موهاشو از صورت زیباش کنار زد. معلم نمیدونست چظور با دنیا حرف بزنه یا سوال کنه که دتش به درد نیاد گفت من میخوام با مادرت دوست باشم میخوام بااش حرف بزنم میگی بیاد مدرسه؟
جواب معلم همراه با بعضی سنگین بود خانم من مادرم نیست رفته یه جای من هیچ وقت نمی بینمش.معلم منطور دنیا رو فهمید زانوهای معلم یه لرزه افتاده بود گفت عیبی نداره بگو بابا بیاد مدرسه دست دنیا از دست معلم رها شد و چشمهای نارشو پاک کرد و گفت خانم بابام زندانه
معلم ناخودآگاه دنیا رو تو آغوشش کشید انگار دختر خودش بود جثه نحیف دنیا گم شده بود تو بغل معلم
معلم خوایت از این حال و هوا در بیاد گفت راستی من و تو خوراکی نخوردیم الان زنگ میخوره بیا من یه چیزی دارم با هم تقسیم کنیم معلم بیشتر خوراکی خودشو به دنیا داد با تموم شدن خوراکی معلم بوسه ای به صورت دنیا زد و گفت برو حیاط دنیا رفت و معلم موند با کلی نگرانی که نجات دنیا در اولویت کارهای او بود باید دنیا رو نجات بدم تا این چهره معصوم کنار خیابان از بین نرود
ببخش کسری عزیز
بهتر از این نمیتونم بنویسم اگه اینم خوب نیست دیگه خودت زحمتشو بکش

سلام دریا با اجازت و اجازه کلاغ جان خودم نظراتتون را تائید کردم
تا برای بقیه بشه درس عبرت و یاد بگیرن کمک کنند

نوشته منو خودت ویرایشش کن اما بذار بهت برسونم بعد دوست دارم نوع نوشتار یه جور باشه
چرا امروز بی حالی؟

سلام دریا
همش تقصیر دریاست
همه کشتی هام را غرق کرده

بی حال؟
نه
امروز تا۱۱ بیشتر سر کار نبودم
بعدشم اومد م خونه یه نگا ه به نظرات کردم
و خوابیدم تا یک ساعت پیش تا امشب بیدار باشم و بتونم خوب بنویسم

سلام یه پست جدید گذاشتم،بیای خوشحالم میکنی فقط خواهشا بعد خوندن یه اسم به سلیقه خودت واسش پیدا کنی ممنون میشم...
منتظرم

سلام
عالی نوشتی پسر
یعنی اینقدر قشنگ میتونی بنویسی
بیش ازده بار خوندمش
عالی بود
یه نظر هم اونجا برات گذاشتم
راضی نیستم تائیدش کنی

قاصدک 1390/08/05 ساعت 11:35

سلام سلام
قالبت خیلی خوشگل شده
سر فرصت باز میام

هر جور عشقت کشید ما اومدیم کمک تو بگو بار بکشیم من در خدمتم...
ما با هم از این حرفا نداریم دست خودت داداش....

سلام محسن
دوست دارم خودت بگی بله یا خیر
تائیدش کنم یا نه
دریا جان تو هم همینطور تائیدش کنم یا نه؟

من شب نیستم...
کسری منظورم اینه که فشار زندگی کاری کرده که سیگار بکشه اما همیشه یاد دنیا میفته که میگه بابا آدم خلافکارا سیگاری هستن نمیکشه همین والا اینجور بهتر میشه زندانی رو توصیف کرد...
بای

خود دانی
نظرت (داستانت)را تائید کنم
یا ویرایشش کنم و به عنوان یه پست بزارمش
یا هر دوتاش

کلاغ 1390/08/05 ساعت 10:23

سلام من اومدم خوش اومدم....
سلام کسری چرا یه هو زدی صحرلی کربلا...
این بچه چه میفهمه از امام زمان....
نوشته من کلی بود یه شمای کلی از سرگذشت بابا علی...
هنوز لز سیگار همیشه خاموش کنار لبم که حرف نزدم و و و
ایده ها و نوشته ها به کجا رسید؟؟؟؟؟؟؟

سلام محسن خوش اومدی
من برای بچه ننوشتم
برای توی آدم بزرگ نوشتم که....
ولش کن محسن جان اصلا حس کل کل ندارم
حس غصه قصه حسابی منو گرفته
امشب میخوام چنان بزنم توی کرک و پر غم که غم و غصه این چند پست فراموش بشه
دیر اومدی
دارم میرم
امروز ساعت کاریمون تا ۱۱ بیشتر نیست
شب میبینمت
یا علی
محسن آدم آبرو دار که مثل لاتا همیشه سیگار کر لبش نیست
خود دانی
نقش خودته هر طور دوست داری بنویس
فعلا داریم میریم جلو
دریا هم نوشتش را فرستاده
تا ببینیم چی میشه

شما کلا منو یه چشم دنیا میبینی تو پاسخ به نظرم نوشتی "سلام دنیا" خیلی جالب بود من دریا هستم

وای ببخشید از بس رفتم تو حس داستان همه را دنیا میبینم

یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن

در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن

هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود

لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن . . .

سلام...
خوشحالم که خوب بود و پسندیدی.....
چشم همه سعی ام و میکنم

سلام دنیا
تا فردا که صبح میشه و دنیا میخواد بره مدرسه باید(دوست دارم) نوشتت آماده باشه(از دید معلم که میاد توی کلاس و دنیا را میبینه و همه هواسش به اونه)
امشب را توی خونه ما سر میکنیم تا بگذره
من دارم میرم خونه
تا یه کم محیط خونه را ترسیم کنم تا بیشتر با خونه و خانواده من آشنا بشید
راستی کی نقش دنیا بود؟
بیاد بنویسه که با مادر بزرگش چطور برخورد میکنه
و از محیط خونشون بگه

من بهتر از ین نتونستم بنویسم ولی خودن بدجور رفتم تو فضای داستان هر جاش ایراد داشت درستش کن
ممنونم از اینکه اجازه دادی بنویسم اگه خوشت نیومد بی تعارف بگو ناراحت نمیشم. مرسی

سلام دریا جان عالی بود
اصلا فکر نمی کردم اینقدر راحت و رون بنویسی

الان چه نقشی را انتخاب کردی
دنیا
یا معلم؟
دوست داریم بری توی نقشت و تمام حرکات و تفکراتت را بنویسی اما از زبان سوم شخص تا اینکه من راوی هستم راحت تر ویرایش کنم
شما از معلم بنویس و تمام تمرکزت روی کارهای معلم باشه
ممنونم که اینقدر وقت میزاری

سلام بر کسری عزیز...
اگر چشمس بود برای دیدن یا گوشی برای شنیدن هیچ گاه امثال دنیا به دنیا نمی آمدند که با رنج زندگی کنند...
راستش من یه چیزایی نوشتم اما کاش ایمیلتونو داشتم اونجا ارسال میکردم ....

سلام دریای عزیز
نمی دونم چرا وقتی میگم دریا یاد یه عصر ابری پاییز کنار ساحل میفتم که باد امواج دریا را به ساحل میکوبه
ایمیلم
hrkasra@gmail.com
hrkasra@yahoo.com
با gmail بیشتر کار می کنم
اگه همینجا هم بزاری میخونم و احساس می کنم بهتر باشه چون تمام تمرکز و نوشته ها یه جا جم بشه بهتره

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد